سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش اندوزد و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت وی را نابینا برانگیزد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ خطاب به ابن مسعود ـ]
می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • بسم الله الرحمن الرحیم

    میشه مطلبی نداشت

    میشه فقط یه عکس از تو گذاشت و خیره شد بهش

    از زوایا و خطوط صورت دلنشینت گرفته تا خاک پاک دور و برت که افتخارش پامال ملکوت شدنه

    میشه فقط به آرامشی که تو صورتته توشه کمبود آرامشا رو پر کرد

    میشه تو نگاه شهید آوینی نشست و تو رو دید:

     

     علمدار

     

    وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری به«فرمانده» خواهی رسید به علمدار!
    او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت چه می گویم چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه بهتری است.



    کمیل ::: یکشنبه 87/8/12::: ساعت 2:45 عصر
    نظرات دیگران: نظر



    کمیل ::: شنبه 87/3/11::: ساعت 12:21 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    صدای پرسوز روضه خوان اهل بیت به سلام های مداوم بر فاطمه بلند شده ...

    السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة    سلام بر تو که هر چه خدا امتحانت کرد در مقابلش صبور بودی ...

    ...السلام علیک أیتها الصدیقة الشهیدة ... چه کسی تو رو دروغگو فرض کرده خانوم ؟...

    دلم پر می کشه به مدینه... تنها چند روزی پس از شهادت رسول الله صل الله علیه و اله... آنجا که برای اثبات حق فدک سوگند فاطمه تکذیب می شود...

    کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی ...    

    وای بر ما...

    سخن از مادر ما می گویی؟؟......

    ***

    چون قلاع خیبر بدست علی(ع) فتح شد و یهودیها فدک را به پیامبر(ص) هدیه کردند، جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: "و آت ذی القربی حقه و …" ؛

    رسول اکرم(صل الله علیه و اله) سوال نمود: "ذی القربی" کیست؟ و حق او چیست؟

    جبرئیل پاسخ داد: "ذی القربای تو فاطمه(سلام الله علیها) است و حق او فدک است و این در عوض مالی است که مادرش خدیجه در صدر اسلام در راه دین مصرف کرد".

     پس حضرت رسول فدک را به فاطمه بخشید و فرمود: "این زمین بدون جنگ گرفته شده و لذا مخصوص من است و من هم آن را به امر خدا به تو بخشیدم"،

    و خدا نیز مهر تایید دیگری در آیه ? سوره حشر بر آن نهاد

    ***

    هنوز دیرزمانی نگذشته بود از شهادت بهترین خلقت هستی که فاتح خیبر خانه نشین شد و فاطمه اش دست در دست حسن در کوچه های تنگ مدینه با سندی در دست در هراس از اینکه چه زود دین پدرش  بازیچه دنیاطلبی منافقین کینه ورز شده... قامتی نخراشیده در مقابل بانو سبز می شود...

    کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی ...    

    وای بر ما...

    سخن از مادر ما می گویی؟؟......

     



    کمیل ::: یکشنبه 87/2/29::: ساعت 6:13 عصر
    نظرات دیگران: نظر

       1   2      >
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 2
    کل بازدید :10730

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<